Reyhan

من آن گلبرگ تنهایم که میمیرم ز بی ابی

 

 

              به نام اشک هایت

 

مرا بخوان که در تب هذیانی دست ها و عطش نمناک لبهایت هنوز میسوزم

و زلالی چشمهایت هنوز به جنون غرق شدن وسوسه ام میکند .

مرا بخوان

           به رویاهایت

پیش از انکه از هجوم شعر بیدار شوم .

مرا بخوان

          به نام اشکهایت

پیش از انکه در این پژواک مداوم  قهقه ,در سیاهی منجمد شوم .

تو همچنان ,فریاد ,سکوت ,ترس

ومن اما بر این حصار قفلی ابدی بسته ام

سهم من بیش از این است

سهم تو بیش از این است .

+نوشته شده در 20 / 7 / 1389برچسب:,ساعت11:24توسط mitra | |